بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آتش بگیر ای دل...
بالاخره قصه ی من و بابا به «سر» رسید...
السلام علیک یا ریحانه الحسین یا رقیه...
مهربان پدر!
به اشک های آن دختر ساله ی مظلوم، در
کنار خرابه ی شام... در مقابل سر مطهر پدر...
بیا ای منتقم عزیز زهرا...
اینروزها زیاد یاد آن مادری می افتم که رفت پیش امام صادق علیه
السلام....
گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم.....
حضرت فرمود صبر کن پسرت برمی گردد.....
رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت.....
حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن؟.....خب پسرت برمی گردد دیگر.....
رفت اما از پسرش خبری نشد..... برگشت ؛ آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟......
دیگر طاقت نیاورد....گفت آقا خب چقدر صبر کنم؟......نمی توانم صبر
کنم.....به خدا طاقتم تمام شده.....
حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته........رفت خانه دید واقعاً پسرش
برگشته..... آمد پیش امام صادق گفت آقا جریان چیست؟
نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟.......
آقا فرموده بود به من وحی نازل نشده اما عند فناءالصبر یأتی الفرج......
صبر که تمام بشود فرج می آید.....
وسائل الشیعة.جلد ۱۵.باب استحباب الصبر فی جمیع الاُمور . حدیث20462
*****
کاش صبرمان تمام می شد و او می آمد...
این شبها روضه که می روی یک بار هم به خودت بگو، هی فلانی چه طاقتی داری
تو....
و دعا کن برای دل آن مادری که هنوز پسرش برنگشته.....
یک وقت هایی میشه که
خودت را تنها چادری کل خیابان میبینی!!!
لــبخنــــدبـــزن،
رو بـــه آسمان کن و بگو:
خـــــــــــدایا ممنونم
ک بـــهم اجـــــازه دادی بین همـــــه ی ایــــن آدمــــای رنگ وارنگ
یــــه دونـــــه بــــــــــاشم....